از تو گذشتم
آنچنان که زمان ، از من می گذرد!
بی بازگشت،
بی حسرت،
با امید !
***
گم کرده ام
دستانت را،
در کوچه های اردیبهشت!
و حالا ،
سالهاست در به در آن دستهایم!
***
با نگاهت
آتش گرفتم؛
با نفس هایت
ذوب شدم؛
و با لمس دستانت
خاکسترم کردی !
و من هیچ شدم در عشق تو!
اما،
تو
گذشتی از من؛
هچون باد سرد پاییز
و آن حس
آن شور
آن حرارت ،
خاموش شد!
سالهاست که من آتش فشان خاموشم!